ورود    به    سامانه    مدیریتی

شهید سید احمد صالح شریفی

  • نام شهید: سید احمد صالح شریفی
  • نام پدر: سید علی
  • تاریخ تولد: 1337/03/02
  • محل تولد: مشهد
  • تاریخ شهادت: 1365/10/25
  • محل شهادت: شلمچه
  • مسئولیت: فرمانده گردان
  • یگان خدمتی: جهادسازندگی
  • گلزار: بهشت رضا

سیداحمد صالحی شریفی، فرزند سیدعلی و بی‌بی حلیمه، در دوم خرداد ماه سال 1337 در روستای رخنه از توابع فریمان به دنیا آمد.1 او در خانواده‌ای مذهبی و مقید، پرورش یافت و دوران ابتدایی خود را در روستا گذراند. سیداحمد با این که هنوز به سن تکلیف نرسیده بود، به نماز اول وقت و روزه گرفتن خیلی اهمیت می‌داد.2 دوران راهنمایی خود را در شهر مشهد گذراند و روزها کار می‌کرد و در مدرسه ی شبانه درس می‌خواند. هنوز جریان انقلاب راه نیفتاده بود که در جلسات آقای صفائی و طبسی شرکت می‌کرد. وی کتاب‌های استاد شریعتی و استاد مطهری را مطالعه می‌کرد و شب‌ها اعلامیه‌ها را با همکاری دوستانش در میان مردم پخش می‌کرد.3 وی فردی خوش‌اخلاق و اهل معاشرت با علما بود. در تظاهرات‌ها نیز شرکت می‌کرد. بعد از گذراندن دوره‌ی راهنمایی به دبیرستان رفت ولی به علت علاقه‌ی زیاد به امام خمینی رحمة الله علیه مدرسه را ترک کرد. او هم زمان با فعالیت در جهاد سازندگی در مدرسه ی علمیه ی موسی‌بن جعفر مشغول به تحصیل علوم دینی گردید، حتی زمانی که مسئول جهادسازندگی کلات نادر شد به برادرش قول داد تا در کلات هم نزد اساتید روحانی آن دیار دروس حوزه‌اش را ادامه دهد.4 شهید صالحی شریفی با خانم بی‌بی زهرا حسینی ازدواج کرد و ثمره‌ی ازدواج آن‌ها 5 فرزند به نام‌های مصطفی، نرجس، مرتضی، مجتبی و سمیه است. خانم بی‌بی زهرا حسینی؛ همسرش، می‌گوید: «من در این مدت 10 سال به جز خوبی و محبت چیز دیگری ندیده ام و همسری خوب و معلم و پدری بزرگوار بود. همیشه سفارش می‌کرد تا حجاب خود را رعایت کنیم.»5 روحانی شهید؛ سیداحمد صالحی شریفی احترام خاصی برای امام خمینی رحمة الله علیه قائل بود و به همه احترام می‌گذاشت حتی به افراد کوچک. او بعد از مدتی که آرزوی رفتن به جبهه را داشت از طرف جهاد سازندگی به جبهه اعزام شد. در طول این مدت در نامه‌های متعددی حس خود را از جبهه می‌گفت. وی در عملیات‌های مختلفی شرکت و در جبهه دوستان زیادی برای خود پیدا کرده بود که آن‌ها نیز از اخلاق نیکو و متین ایشان سخن می‌گویند.6 این شهید بزرگوار به همسرش سفارش کرده بود: «من دوست دارم اگر به شهادت رسیدم، در همین کلات دفن شوم. دوست دارم که مردم این جا بدانند که تا آخرین نفسم برای دفاع از وطنم جنگیدم.»7 ایشان در صبحگاه 25/10/1365 در منطقه ی کربلای5 شلمچه در حین عملیات با این که فرمانده ی گردان بود، ولی برای احداث خاکریزی سوار لودر شد و بر اثر اصابت ترکش به پیشانی مجروح شد. رزمندگان متوجه مجروحیت او شده و او را به پشت خاکریز منتقل کردند و آمبولانس خبر کردند ولی سیداحمد نپذیرفت که از خط مقدم دور شود تا روحیه‌ی رزمندگان تضعیف نشود. بعد دستور داد تا چند تن از رزمندگان کار را تمام کنند و خود وی نظارت داشته باشد. خمپاره به پشت ماشین اصابت کرد و به فیض عظمای شهادت رسید.8 شهید صالحی شریفی در وصیت‌نامه ی خود گفته است: «مادرم! من از شما می‌خواهم که چادر خود را به کمرتان ببندید و مرا در داخل قبر بگذارید.»9 آن مادر بزرگوار، فرزندان خود؛ سیداحمد و سیدمحمد را که یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند، شخصاً در بهشت رضا علیه السلام دفن نمود.10

منبع زندگی‌نامه: پایگاه اطلاع‌رسانی ستاد یادواره شهدای روحانی خراسان رضوی