ورود    به    سامانه    مدیریتی

از سه راهی شهادت تا پیچ ایستادگی

پژوهش و نگارش : عبدالرحیم بیرانوند  
گرایش مقاله : گزارش

چکیده :

امروز يازدهم فروردين ۱۳۹۱ هجري شمسي در محل يادمان طلائيه، سه راهي شهادت كنار تابلويي نشستم كه بر روي آن نوشته شده: اينجا محل عروج است، از فرش تا عرش، با ديدن اين فضاي ملكوتي اولين كلامي كه بر زبانم جاري شد، اين بود: طلائيه عجب طلائيه... حقيقتا با اندكي تدبر و دل سپردن به شهدا در مي يابيم كه اينجا بهترين دانشگاه و مدرسه و پربار ترين كلاس درس است.

کلید واژه : شهيدان-دفاع مقدس- جنگ- ايران- عراق- امريكا-طلائيه- شهدا-ايستادگي









نوشتند جنگ جنگ تا پيروزي ؛ ننويسيم سازش با آمريكا! كه اين سازش نخستين پله انحراف انقلاب اسلامي از آرمان‌هايش است و سازش گرگ و ميش محال است
و در مرام و رگ هيچ ايراني عاشورايي بوي سازش به مشام نمي رسد. بايد به‌ياد آورد كه شهدا دنبال نام و نان نبودند و بهترين گواه آنان شهادت‌شان، نكند كه نان و نام پست‌مان بكند و از خود بي خود!
خوشا آنان كه جانان مي شناسد
طريق عشق و ايمان مي شناسند
بسي گفتيم و گفتند از شهيدان
شهيدان را شهيدان مي شناسند
امروز يازدهم فروردين ۱۳۹۱ هجري شمسي در محل يادمان طلائيه، سه راهي شهادت كنار تابلويي نشستم كه بر روي آن نوشته شده: اينجا محل عروج است، از فرش تا عرش، با ديدن اين فضاي ملكوتي اولين كلامي كه بر زبانم جاري شد، اين بود: طلائيه عجب طلائيه... حقيقتا با اندكي تدبر و دل سپردن به شهدا در مي يابيم كه اينجا بهترين دانشگاه و مدرسه و پربار ترين كلاس درس است.
اما آنچه واقع ماجراست، اين است كه اين روزها گفتن و نوشتن از آن روزگار سخت، نه به سختي آن روزهاست و نه شايد در شأن آن‌ها، اما بايد كه نوشت تا عقده‌ي دل وا شود. امروز در شرايطي به سر مي بريم كه هنوز هزاران مرد جنگي كه شاهد عيني آن روزگار سخت و آن نبرد نابرابر جهاني بودند، در بين من و شما نفس مي كشند، هنوز فصل، فصل اصحاب عاشورايي است. و همه‌ي اين هزاران نفر در شلمچه و طلائيه و فاو و فكه و... جنگيده اند و زيسته اند، عاشورا خواندند و گريستند... اشك ريختند و ارتباط گرفتند، خون ديدند و خنديدند و رفتند و اما بعضي ها نيز به حكم تقدر ماندند. هنوز كه هنوز است برخي از كهنه سربازها ، سرباز وفادار مانده اند، البته بعضي‌شان! و صد البته كه بايد آنها را قدر نهيم و در صدر نشانيم. و هنوز حرف‌ها، مشق‌ها، درس‌ها و عبرت‌ها از اين واقعه بايد آموخت.
و امروز هزاران هزار نوجوان و جوان، زن و مرد، ايراني و حتي غير ايراني به گستردگي عالم، تشنه‌ي اين حرف‌ها و روايت‌ها، درس‌ها و عبرت‌هاست. يادم نمي رود كه راوي اهل مجنون در طلائيه مي گفت: به ما اهل جنون خطاب مي كنند، او مي‌گفت: كه چرا اهل جنون نباشيم، وقتي كه آن‌روز در همين نقطه دشمن با چهار لول و گلوله مستقيم تانك بچه ها را مي زد و بچه هاي ما گلوله‌ي كلاش هم نداشتند و ايستادند و امروز آن دخترك مي خواهد خاك سه راهي شهادت را براي تبرك بردارد، به جنازه‌ي شهيد مي رسد...
آه شهدا شما را با خاك چه الفتي است؟ حقا كه شما را بايد ابوتراب ناميد... اينجا محل عروج است، از فرش تا عرش و بايد آموخت... چه با صفا روايت مي كرد آن راوي كه اينجا علقمه علمدار خميني حاج حسين خرازيه. اينجا همون جاست كه دست حسين خرازي فرمانده پيروز لشكر 14 از تنش جداشد. طلائيه قطعه اي از بهشت... اونجا ديگه شاه و گدا با هم فرق نمي‌كنند، اونجا ديگه همه ميگن خدا. اونجا ميشه با خود حاج ابراهيم همت حرف زد.
و امروز بايد آموخت كه آنان نمرده اند بلكه زنده اند و شاهدند بر اعمال ما! آنان ميزبان و ما مهمان و چه ميزباناني، كساني كه خود در پيشگاه رب شهيدان ميهمان و روزي خور اويند، ما را به سفره‌ي تزكيه و تعلم دعوت مي‌كنند. و بايد تعليم ديد كه شهدا در روزگار امتحان‌شان چه كردند و ما چه بايد كنيم؟ آنان رفتند و ماندند. نكند كه ما برويم و نمانيم!؟ آنان به ولي و سرپرست‌شان تولي كردند، نكند كه ما در ياري رساندن به ولي و سرپرست‌مان در خواب بمانيم!؟ چراكه با لگد مال دشمنان متعرض داخلي (فتنه گران منافق) و خارجي (استكبار و استعمار) از خواب بيدار مي شويم. هنوز از ياد نبرده ايم فتنه‌ي هشتاد و هشت را و طراحي دشمنان داخل و خارج را براي پايمال كردن خون صدها هزار شهيد. و بايد بيدار ماند كه دشمن بيدار است...
شهدا به ما آموختند كه بايد هميشه در صحنه بمانيم. ديروز صحنه‌ي جنگ سخت و امروز در صحنه‌ي جنگ نرم و جنگ، جنگ است و عزت و شرف ما در گروي جنگ است. و آنان با تزكيه و جهاد اكبر در كنار جهاد اصغر رفتند و ماندند و نكند ما بدون جهادين برويم و نمانيم. آنان در وصيت نامه‌هاي‌شان نوشتند إي خواهرم! سرخي خون من سياهي چادر توست! ...و ارزنده ترين زينت زن حفظ حجاب است، مراقب باشيم كه دشمنان دين و ناموس و وطن بدحجابي را تبديل به يك ارزش براي نواميس‌مان نكنند. نوشتند رهسپاريم با ولايت تا شهادت، نكند رهسپار بشويم با بي‌بي‌سي تا صداي آمريكا و در مقابل ولايت، نوشتند نه شرقي نه غربي جمهوري اسلامي، نكند باز بشود هم شرقي! هم غربي! هم جريان انحرافي! نوشتند مي‌رويم تا انتقام سيلي زهرا بگيريم... مواظب باشيم كه با اعمال‌مان بر صورت پسر فاطمه سيلي نزنيم!
نوشتند جنگ جنگ تا پيروزي ؛ ننويسيم سازش با آمريكا! كه اين سازش نخستين پله انحراف انقلاب اسلامي از آرمان‌هايش است و سازش گرگ و ميش محال است و در مرام و رگ هيچ ايراني عاشورايي بوي سازش به مشام نمي رسد. بايد به‌ياد آورد كه شهدا دنبال نام و نان نبودند و بهترين گواه آنان شهادت‌شان، نكند كه نان و نام پست‌مان بكند و از خود بي خود؟
در سيماي جمهوري اسلامي برنامه اي از روايت فتح را ديدم كه در آن همسر شهيدي نقل مي‌كرد كه روزي همسرم وقتي كه از سر كار برگشت منزل، تا رسيد مي خواست برگردد از او پرسيدم كجا؟ نيامده رفتي، گفت: از محل كار سوزن ميخي را كه مال بيت المال است، نا خواسته با خود آورده ام شايد عمرم كفاف نكند، بر مي گردم تا آن را سر جايش بگذارم! آقايان مسئولين! خواص! بايد مواظب بود كه حين بازگشت از محل كار سوزن ميخي هاي بيت المال را با خود به منزل نياورد! و بيت المال را مال بيت نكرد! و به دزدي نگفت اختلاس و همه‌ي آن را گردن يك نفر نيانداخت! و گردن دانه درشت ها نيز بيانداخت!
شهدا اهل اختلاس! اختلال! اغتشاش! خاصه بخشي! رانت خواري! زمين خواري! آقازاده گري! نبودند كه اگر بودند، بودند! شهدا در فتنه ها هم ساكت ننشستند، مانند فتنه‌ي بني صدر و منافقين! اما... چه كردند خواص بي بصيرت و ساكتين در فتنه‌ي هشتاد و اشك! آن دسته از خواص حقه باز! دو در باز ! ابن الوقت! نان به نرخ روز خور! كه ناله‌ي اين عما ر امام‌شان را شنيدند و با سكوت اجتهاد گونه‌ي خويش، خون به دل امام و امت انقلابي كردند و صد افسوس كه امروز همان‌ها كه خائنين به نظام و رهبري بودند، ساز بصيرت و سرباز ولايت و رفتن به مجلس! و خادمين ملت شدن سر مي‌دهند كه حساب‌شان با خود شهدا...
شهدا به ما آموختند كه بايد پر كار بود و نه بي كار، كم خواب بود و نه پر خواب و كم خوابي براي برنامه ريزي فردا و امروز فرداي شهداست و فرداي ما روز فتح سنگرهاي كليدي دنياست. ديروز، روز فتح سنگر به سنگر و آزاد سازي خرمشهر، بستان، سوسنگرد، پاوه و... توسط شهدا از دستان كثيف بعثي ها و امروز روز فتح سنگرهاي علمي دنيا از دستان كثيف ناهلان و روز فتح بيت المقدس از چنگال كثيف صهيون است. شهدا به ما آموختند كه بسيجي بايد در وسط ميدان باشد تا فضيلت هاي انقلاب حفظ شود... پس نبايد منفعل بود و در انزوا، كه انقلاب به دست نااهلان بيافتد.
شهدا در عمليات‌هاي بدر و خيبر و در كل در هشت سال دفاع مقدس به ما آموختند كه بايد سختي ها و دشواري‌ها را پذيرفت و بر آنها پيروز شد كه آن هم شد، و امروز شرايط، شرايط بدر و خيبر است؛ يعنى شرايط قبول چالش‌ها و دشوارى‌ها و غلبه‌ى بر آنها.
شهدا در برابر تحريم و تهديدهاي پي در پي دشمنان انقلاب نهراسيدند، ما نيز مي‌آموزيم كه در هر ميداني بايد با شجاعت در برابر هيبت دشمن ايستاد و پيچ‌هاي سخت انقلاب را با تولي به ولايت مطلقه‌ي فقيه با موفقيت پشت سر گذاشت.
شهدا سربازان فداكار و فرزندان امام روح الله، و به حول و قوه الهي ما نيز سربازان جان بركف و فرزندان امام سيد علي عزيزيم.
و اي برادر من! خواهر من! امروز روز درس است از سرزمين طلائيه و سه راهي شهادت به قدر هزاران هزار مرد جنگي كه رفتند و ماندند!...
       ومن الله التوفيق       طلائيه، سه راهي شهادت ۱۱ فروردين سال نود و يك