سید احمد رحیمی
|
|
دانشجوی شهید سید احمد رحیمی فرزند سید محمدرضا در سوم فروردین 1338 درخانواده ای متدین، آگاه و هوشمند در شهر بیرجند پا به عرصه وجود نهاد در آغاز کودکی روانه مکتب خانه شد و قرآن را فرا گرفت تحصیلات ابتدایی را در دبستان حکیم نزاری، راهنمایی را در مدرسه راهنمایی شهید مطهری و دبیرستان را در دبیرستان طالقانی بیرجند به اتمام رساند و در سال 1356 پس از شرکت در آزمون سراسری در دانشکده پزشکی تهران پذیرفته شد و مشغول تحصیل گردید. شهید سید احمد رحیمی از برجستگی های اخلاقی، هوش سرشار، قدرت فرماندهی و توان مدیریتی فوق العاده ای بهره مند بود. همین امر باعث شد که بسان ستاره ای نورانی در آسمان اندیشه همشهریان خود همواره درخشان بماند و دوست و دشمن یک دل و یک زبان او را تحسین نمایند و شخصیت چند بعدی وی را بستایند. پایبندی احمد به مبانی اسلام و دلسوزی اش نسبت به محرومین موجب شد تا فعالیت مذهبی- سیاسی اش را از همان دوران دبیرستان آغاز نماید و اولین مبارزه علنی ایشان در مسجد آیت الله آیتی بیرجند اتفاق افتاد، ایشان پس از پایان نماز مغرب و عشا طی سخرانی مهیجی از وزیر دربار وقت- اسد الله علم- به سختی انتقاد نمود و کسانی را که به ظاهر همراه با انقلابیون و در باطن جیره خوار دستگاه علم بودند مورد خطاب قرار داد و گفت: مردم برای افرادی که گندمهای اسدالله علم در منازلشان انبار شده ارزشی قایل نیستند. این حرکت باعث شد که مأمورین ساواک ایشان را دستگیر نمایند اما با هوشیاری از زندان رهایی یافت، و از آن پس نامش در صحیفه یاران امام ثبت شد. فعالیت ها در دانشگاه سید احمد در دانشگاه فعالیت های خود را به گونه ای شکل یافته دنبال کرد، ایشان که از اعضای اصلی انجمن اسلامی دانشکده پزشکی بودند در یکی از جلسات درس که حجاب اسلامی از سوی استاد جامعه شناسی مورد انتقاد واقع شد و در میان بهت و حیرت دانشجویان با استواری از جا بلند می شوند و با شجاعت تمام از حجاب دفاع نمود و استاد را قانع می سازند. این دفاع جانانه و سایر سخنرانی های ایشان در محیط دانشگاه باعث شد که بسیاری از دختران دانشجو به حجاب رو بیاورند و حتی دختر یکی از سناتورهای شاه که همکلاس ایشان بود از سید احمد تقاضا می نماید که منابع بیشتری درباره حجاب در اختیار ایشان بگذارد. قبل و بعد از پیروزی انقلاب با وزیدن نسیم انقلاب سید احمد به فعالیت هایش علیه رژیم وسعت بخشید و برای انتقال اعلامیه های حضرت امام از تهران به بیرجند چهره و نوع پوشش خود را تغییر می داد. او در راهپیمایی های تهران، مشهد و بیرجند حضوری چشمگیر داشت و از نزدیک شاهد تظاهرات خونین هفده شهریور در میدان ژاله بود. با پیروزی انقلاب اسلامی و بازگشایی دانشگاه ها به ادامه تحصیل پرداخت. و با شخصیت هایی چون: آیت الله بهشتی، آیت الله مطهری و آیت الله مفتح رابطه ای نزدیک داشت. چندی نگذشت که در سیزده آبان ماه 1358 به همراه تعداد دیگری از از دانشجویان خط امام، لانه جاسوسی آمریکا را به تصرف درآورد. به اذعان دانشجویان او یکی از چهرههای موفق فتح لانه جاسوسی بود و بارها به نمایندگی دانشجویان در تجمع مردم حضوریافت و به روشنگری پرداخت. شهید رحیمی به درخواست دادسرای انقلاب اسلامی بیرجند به این شهرستان مراجعت نمود و مسئولیت فرماندهی سپاه پاسداران منطقه را پذیرفت و دوران خدمتش در سپاه مقارن بود با آغاز جنگ تحمیلی، حرکات کور منافقین، خیانت بنی صدر، فعالیت تروریستهای اقتصادی و فتنه انگیزهای ملاکین غاصب. سه بار منافقین تصمیم به ترور وی گرفتند: نقشه ها و کروکی منزل سید احمد در یکی از خانه های تیمی به دست آمد. اما هر بار با عنایت خداوند از خطر محفوظ ماند. پس از کسب تکلیف از محضر امام به عضویت شورای سپاه منطقه 4 خراسان و سرپرستی واحد اطلاعات منصوب گردید و خدمات ارزنده ای در این راه به جای گذاشت. پس از فوت پدر بزرگوارش به ناچار به بیرجند مراجعت نمود و به فعالیت های آموزشی و آموزش عقیدتی بین جوانان سپاه و بسیج و سایر ارگانها و نهادها پرداخت و بارها برای بررسی نیروهای لشکر نصر 5 به جبهه رفت. همسر محترم ایشان می گوید:« گاهی پیش می آمد که مدت بیست روز از احمد خبری نداشتیم پس از شهادت ایشان یکی از مجاهدین افغانی تعدادی از عکسهای او را در سنگرهای افغانستان به ما نشان داد. آن وقت متوجه شدیم که احمد در نهضت افغانستان علیه شوروی نیز سهیم بوده است. جبهه و جنگ در زمستان 1361 به همراه خانواده به خوزستان هجرت کرد تا در جبهه حضوری مداوم داشته باشد در اواخر همان سال بر اثر اصابت ترکش مجروح شد و مدتی بستری گردید پس از آن در عملیات والفجر1 مورخ 1361/01/24حماسه ای پایدار از خود به یادگارگذاشت و در هنگام حمل مصدومین و شهدا بار دیگر مجروح شد اما در همان حال اسلحه آر. پی. جی یکی از رزمندگان را بر دوش نهاد و بر بلندای خاکریز ایستاد و چند تانک دشمن را منهدم کرد با اصابت گلوله های تانک هنگام اذان ظهر، جبهه شرهانی شاهد عروج پرستویی بود که با پیکر مشرحه شرعه جام وصل را سرکشید، پیکر مطهرش پس از 25 روزدر بوستان شهدای بیرجند آرمید. این زمزمه به یادماندنی شهید محقق گشت که: « دوست دارم در جایی به شهادت برسم که هیچکس مرا نشناسد و احمد صدایم نزنند و کسی جز خدا ناله هایم را نشنود.» |