ورود    به    سامانه    مدیریتی

شهید ابوالقاسم اسماعیل زاده

  • نام شهید: ابوالقاسم اسماعیل زاده
  • نام پدر: عبداله
  • تاریخ تولد: 1341/04/12
  • محل تولد: گناباد
  • تاریخ شهادت: 1367/05/06
  • محل شهادت: اسلام آباد غرب
  • مسئولیت: فرمانده گردان امام صادق
  • یگان خدمتی: لشکر ویژه شهدا
  • گلزار: گلزار شهدای گناباد

فرمانده گردان امام صادق(ع) لشکر ویژه شهدا

ابوالقاسم اسماعیل‌‏زاده ـ فرزند عبداللّه ـ در تاریخ دوازدهم تیرماه 1341 در شهرستان گناباد به دنیا آمد. وى در خانواده‌‏اىمذهبى، متدّین و کشاورز بزرگ شد. پدرش در مورد رفتار او اینچنین مى‌‏گوید: «رفتارش با سایر فرزندانم تفاوت داشت؛ اخلاق نیکو و صبر زیادى داشت.»

ابوالقاسم دوران ابتدایى را در سال 1347 در دبستان مظفّر و دوران راهنمایى را در سال 1355 در مدرسه‌‏ى راهنمایى خواجه نصیرالدّین طوسى به پایان برد و سپس در رشته‌‏ى علوم تجربى دردبیرستان دکتر على شریعتى گناباد به تحصیل مشغول شد.

در ایّام فراغت کارگرى مى‌‏کرد که بتواند مخارج تحصیل خود رادرآورد. در سه ماه تعطیلى براى کارگرى به مشهد مى‌‏رفت.

به مطالعه، به خصوص کتاب‏‌هاى دینى و مذهبى علاقه‌‏مند بود.نوجوانى پر جنب و جوش و اهل خیر و عام‌‏المنفعه شرکت مى‌‏کرد.

بسیار متدیّن و مذهبى و از نظر اخلاقى فردى نمونه و رفتارش مؤدّبانه بود و به همه احترام مى‌‏گذاشت. هیچ کس کوچ‌ک‏ترینمورد رنجشى از او ندید. به افراد متدّین و مذهبى نیز علاقه داشت.با شروع انقلاب اسلامى جزو پیشتازان تمام راهپیمایى‏‌ها بود.

بعد از اتمام دوره‏‌ى تحصیل و اخذ مدرک دیپلم وارد سپاه پاسداران گناباد شد.

ابوالقاسم اسماعیل زاده در 18 سالگى و دو روز بعد از آغازجنگ به منطقه جنگى اعزام شد و در تمام دوران جنگ در جبهه حضور مؤثّرى داشت.

با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ، به سربازی رفت وقبل از حضور درجبهه در زمینه تبلیغات وسازماندهی و اعزام نیرو در ساخت پادگان آموزشی پادگان قدس مساعدت وافری داشت. سپس به عنوان جانشین یا مسئول بسیج شهرستان منصوب گردید. سازماندهی پایگاه و جذب نیروهای بسیجی و ترکیب نیروهای مقاومت از جمله خلاقیت‌های شهید به شمار می‌رفت، مدتی هم مسئولیت حوزه‌های بیدخت وکاخک وپادگان قدس را بر عهده داشت وبه آموزش نظامی نیروهای بسیجی می‌پرداخت وبعد از آن مسئول گروهان در لشکر ۵ نصر گردان نصرا.. بود وبا ورود به لشکر ویژه شهدا به عنوان فرمانده گردان امام صادق (ع) برگزیده شد. در دوران دفاع مقدس در عملیات‌های والفجر ۸ و کربلای ۲ ، ۵ ، ۱۰ ورمضان حضور پیدا کرد ورشادت‌هایی از خود به جا گذاشت.

در یکى از مرخّصى‌‏ها که خانواده‌‏اش به او پیشنهاد ازدواج داده بودند با این شرط که با یکى از بستگان شهدا یا جانبازان باشد، قبول نمود و در 21 سالگى با خانم بتول خواجه رضا شهرى ـ که خواهریکى از جانبازان بود ـ ازدواج کرد. ثمره‌‏ى این ازدواج یک پسر به نام رسول است که در تاریخ اوّل فروردین ماه سال 1365 به دنیا آمد. بعد از یک هفته از ازدواج دوباره به جبهه رفت.

بسیار شجاع بود و در همه حال به امام عشق مى‏ورزید. به آیت اللّه خامنه‌‏اى و حجت الأسلام رفسنجانى علاقه داشت وسخنرانى‏‌هاى ایشان را به دقّت گوش مى‌‏داد.

همسر ایشان مى‌‏گوید: «در ایّام مرخّصى مرتبا در مأموریّت بود ودر جهت تبلیغ و اعزام نیرو فعّالیّت مى‌‏کرد. معمولاً بسیار کم در خانه بود. گاهى اوقات تذکّر مى‏‌دادم که شما در مرخّصى هستید، مسئولیّتى ندارید. ولى ایشان مى‌‏گفتند: ما هر کجا باشیم باید با وظیفه خود عمل کنیم.»

برادرش ـ مهدى اسماعیل‌‏زاده ـ مى‌‏گوید: «شهید خیلى متواضع وفروتن بود و به زیر دستان خود بسیار با مهربانى رفتار مى‌‏کرد. اصلاًاهل تظاهر نبود. تا زمان شهادت کسى نمى‌‏دانست که او چه کاره است. هر وقت از او سؤال مى‌‏شد که چه کاره است؟ مى‏گفت: من جارو کش سپاهم و در جبهه یک رزمنده‌‏ى عادى.» مسئولیّت‌‏هایش بعد از شهادت معلوم شد.یکى از همرزمان شهید مى‌‏گوید: «یک شب در حین آموزش در پادگان قدس، با صداى زمزمه وگریه‌‏ى شخصى بیدار شدم. وقتى دقّت کردم دیدم شهید اسماعیل‌زاده با یک حالت تواضعى دارد باخداى خویش رازونیاز مى‌‏کند و نماز شب مى‌‏خواند؛ من مدتّى او رانگاه کردم امّا او متوجّه من نشد. شهید خودش را ساخته بود و 8 سال در ارتباط با خدابود و در آخرین روزهاى جنگ خداوند مزدش را داد. او همیشه آرزوى شهادت داشت.»

حسین زرنژاد ـ یکى از دوستان شهید ـ مى‌‏گوید: «وقتى قطعنامه‌‏ى598 از طرف جمهورى اسلامى ایران قبول شد، ایشان در اتاق گردان خیلى ناراحت بود و مى گفت: جنگ تمام شد و به آرزویمان نرسیدیم.»

ابوالقاسم اسماعیل زاده، در تاریخ 6/5/1367 در اسلام آبادغرب و در عملیّات مرصاد بر اثر اصابت تیر به ناحیه‌‏ى شکم به درجه‌‏ى رفیع شهادت نایل گردید و در بهشت شهداى گناباد به خاک سپرده شد.